گروه مجهز [عمومی] گروهی با تجهیزات کافی برای انجام کاری خاص
واژههای مصوب فرهنگستان
تعقیبی تیمی [ورزش] یکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقه تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
دویستمتر تیمی [ورزش] یکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خا ...
(امریکا - آموزش) تدریس گروهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هم قطار، هم کار، همگروه، عضو تیم سایر معانی: یار
باهم، پهلوی هم
[مهندسی گاز] تلمبه بخار سطلی
[نفت] تملبه ی بخاری مرکب
[نفت] گروه غواصی
(ورزش - گماشتن دو بازیکن برای مقابله با یک بازیکن حریف) دو تایکی کردن، ورزش : تیم دونفره
[نساجی] بخار خشک
بخارخروجی، بخارکارکرده