معنی

هم قطار، هم کار، همگروه، عضو تیم
سایر معانی: یار

دیکشنری

هم تیمی
اسم
teammateهمگروه
teammateعضو تیم
teammate, colleague, coadjutor, bloke, cohort, competitorهم کار
colleague, teammate, associate, brother, confrere, co-workerهم قطار

ترجمه آنلاین

هم تیمی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.