آدم پیر یا سرسخت را وادار به ترک روش (عادت) کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- درس دادن به کسی 2- درس عبرت دادن به کسی، کسی را تنبیه کردن
معلمی، اموختاری
[سینما] فیلم آموزشی
به من یاد نده چون خودم بلدم، خودم هفت مرده حلاجم
[سینما] معلم سینمایی
الفبای آموزشی آغازین (وات های ساده شده ی زبان انگلیسی که برای یادگیری نوآموزان تدوین شده است)
اموزش مطابق فن تعلیم
دانشجوی دوره ی معلمی که تمرینا درس می دهد، دانشجوی تدریس عملی
(امریکا - آموزش) تدریس گروهی
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون سایر معانی: رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون [نساجی] مشاور