زن هرزه، تارت، نان شیرینی مربایی، مزه غوره، ترش مزه، تند، ترش، زننده سایر معانی: اسیدی، دبش، (معنی و غیره) تند، شدید، شیرینی مربایی، کیک میوه دار، (عامیانه)، فاحشه، جنده، روسپی، زن بی عفت، ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انگلیس - خودمانی) به طور جلف و خودنمایانه تزیین کردن
رجوع شود به: steak tartare
وابسته به یا دارای جوهر ترشی، درده مانند، دردی شکل، مشتق از درده شراب، دارای باره دندان
عابد ریاکار، خشکه مقدس، زهد فروش، مقدس ریایی سایر معانی: (نام شخصیت اول نمایشنامه ی مولیر) تارتوف، tartufe شخصیت نمایشنامه مولیر مقدس ریایی
راهاندازی نافرجام [حملونقل هوایی] ناتمام ماندن فرایند روشن شدن هواگَرد به دلیل عدم احتراق طبیعی در محدودۀ زمانی مقرر
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] تاریخ شروع واقعی
(اسطوره ی سامی) استارت (الهه ی عشق جنسی و باروری - رجوع شود به: ishtar و ashtoreth)
[سینما] تخته تقه خودکار / کلاکت اتوماتیک
[کامپیوتر] راه اندازی سرد نگاه کنید به boot.
پتاسیم بی تارترات (khc4h4o6 - در شیرینی پزی و داروسازی کاربرد دارد)، طرطیر [شیمی] کرم تارتر، پتاسیم بی تارترات (KHC4H4O6 - در شیرینی پزى و داروسازى کاربرد دارد) [نساجی] کرم دو تار تر - درد ش ...
[کامپیوتر] راه اندازی - نگاه کنیدبه boot .