غنیمت جنگی، یغما سایر معانی: تاراج، مال چپاول شده، هر چیز غارت شده، غارت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرداخت، اجرت، تادیه، حقوق ماهیانه، پول دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، هزینه چیزی را قبول کردن، انجام دادن، ادا کردن، دادن، تلافی کردن، پرداختن، پرداخت کردن سایر معانی: (پول) دادن، تادیه کرد ...
بردن، گرفتن، پنداشتن، ستاندن، برداشتن، لمس کردن سایر معانی: تسخیر کردن، مسخر کردن، تصاحب کردن، فتح کردن، استاندن، یازیدن، دست اندازی کردن، ماهی (و غیره) گرفتن، صید کردن، شکار کردن، (در دست ی ...
محصول، سودمندی، بازده، حاصل، ثمر دادن، ارزانی داشتن، تسلیم کردن یا شدن، واگذار کردن سایر معانی: (محصول یا نتیجه و غیره) دادن، به بار آوردن، موجب شدن، تسلیم شدن یا کردن، گردن نهادن، بازده داش ...