yield
معنی
سایر معانی: (محصول یا نتیجه و غیره) دادن، به بار آوردن، موجب شدن، تسلیم شدن یا کردن، گردن نهادن، بازده داشتن، تولید کردن، محصول دادن، خم شدن، تا شدن، درهم شکستن، خم پذیر بودن، قابل انعطاف بودن، اعطا کردن، سپردن، اذعان کردن، خستو شدن، معترف شدن، بار، برداشت، پست تر بودن، مادون بودن، در رتبه یا درجه ی پایین تر بودن، تبدیل شدن به، شدن، (قدیمی) پرداختن، جبران کردن، (سهام) نسبت سود به بها، درصد سود، (انفجار اتمی) قدرت انفجار برحسب کیلوتن یا مگاتن
[حسابداری] بازده
[خودرو] بازده
[شیمی] محصول، بهره
[عمران و معماری] تسلیم - جاری شدن - تسلیم شدن - ریختن - سیلان
[برق و الکترونیک] بهره دهی - محصول واژه ای که درصد تولیدات آغاز شده ای را بیان می کند که منطبق بر هر دو تعاریف مکانیکی و الکتریکی است . این واژه برای قطعات فعال و غیرفعال به کار می رود. در صنایع نیمرسانا، محصولات بر اساس نوع دسته بندی می شوند: پولک تولید شده ( درصد پولکهایی که به انتهای فرایند تولید می رسند)، پولک آزمون شده ( کسری از تراشه ها در هر پولک که منطبق بر تعاریف هستند )، سر هم کردن ( درصد واحدهای که به درستی سر هم می شوند )، و محصول آزمایش نهایی ( درصد واحدهای بسته بندی شده ای که بر تعاریف مکانیکی و عملکردی منطبق هستند ).
[مهندسی گاز] له شدن، بهره دهی، بازده
[نساجی] بازده - راندمان
[ریاضیات] محصول، حاصل، باردهی، بهره دهی، بازده، تشکیل دادن، دادن، بارآوردن، دستاورد
[خاک شناسی] عملکرد
[آب و خاک] عملکرد،محصول،تولید