بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع سایر معانی: هم نهشت، هم نهاد، هم نهشته، هم نهاده، (شیمی - ساختن ترکیب های پیچیده تر از راه آمیختن دو یا چند ترکیب ساده تر) سنت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] سنتز به کمک استراستواستیک
[سینما] ترکیب افزودنی
(روان پزشکی) هم نهشت تخدیری، تخدیر درمانی
سنتز یککاسه [شیمی] نوعی سنتز ترکیبات آلی که در آن مواد را در یک ظرف مخلوط میکنند و به جای آنکه واکنش در مراحل متعدد انجام شود، بهطور یکجا انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] نوعی سنتز فوریه که تصحیح جذب سطحی و دیگر تصحیحات لازم، بر روی ضرایب آن اعمال شده و از آن برای تعیین ساختار یک بلور به صورت مستقیم استفاده می شود. نیز ببینید: Patterson vectors. ...
[سینما] ترکیب تصویر
[کامپیوتر] ترکیب صدا ؛ ترکیب صوتی
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه، مخلوط کردن سایر معانی: آمیختن، قاطی کردن، شیوانیدن، شیویدن، سرشتن، یکدست کردن یا شدن، آمیزه، آمیختگی، اختلاط و امتزاج، گمیزه، یکی کردن، به هم خوردن، به ...
رونویسی درونشیشهای [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] رونویسی ژنهای همسانهسازیشده در لولۀ آزمایش|||متـ . رونویسی درشیشه ...
ترجمۀ درونشیشهای [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ترجمۀ رناپ تلخیصشده و جداشده از یاخته در لولۀ آزمایش|||متـ . ترجمۀ درشیشه ...
یک پارچگی، انضمام، ائتلاف، اختلاط، اتحاد عناصر مختلف اجتماع سایر معانی: کامل سازی، تکمیل، هماگنی، یکپارچه سازی، همبسته سازی، تلفیق، یکی سازی، ادغام، الحاق، ترکیب، اتحاد، هامیدگی، همبندی، همب ...