موافق، طرفدار، همدرد، جانبدار، غمخوار سایر معانی: همدرد، غمخوار، جانبدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(با هایفن - بیشتر در امور سیاسی و عقیدتی) بسیار احساساتی و زودرنج، زوداشک، (گیاه شناسی) قلب مریم (dicentra spectabilis از خانواده ی dicentra)، زوداشک a bleeding heart liberal لیبرال احساساتی ...
تسلی دهنده، راحتی بخش سایر معانی: (شخص یا چیز) آرامبخش، راحتی آور، آسودگر، روکش (لحاف مانند) تختخواب، شال گردن (پشمی و بلند) [نساجی] شال گردن پشمی - لحاف به گویش آمریکایی
خائن، میهن فروش سایر معانی: خیانتکار، وطن فروش، حاکم دست نشانده اجنبی