نقل، نوشین، مطبوع، شیرین، خوش سایر معانی: شکرین، شکرینه، خوشایند، (مجازی) شیرین، خوشمزه، لذیذ، ملیح، دل انگیز، دلچسب، (قدیمی) عزیز، گرامی، (خودمانی) خوب، عالی، لذتبخش، تخمیر نشده، ترش نشده، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(گیاه شناسی) گل مروارید (lobularia maritima از خانواده ی crucifer)
(خوراکپزی) ترش و شیرین (مثلا دارای شکر و سرکه)، (میوه) ملس، میخوش، ترش وشیرین
رجوع شود به: laurel، ماگنولیای ویرجینیا
[نساجی] دندانه کروم شیرین - دندانه دادن پشم فقط با بیکرومات
ذرت شیرین، ذرت هندی سایر معانی: (گیاه شناسی) ذرت شیرین، بلال (ذرت که با آن بلال بوداده و ذرت پفکی درست می کنند و با ذرت معمولی که خوراک دام و غیره است فرق دارد) [صنایع غذایی] ذرت شیرین، ذرت ...
(گیاه شناسی) اقارون چمنی (گیاه چند سال زی و مرداب زی: acorus calamus از خانواده ی arum)، اگیرترکی
(گیاه شناسی) میریکا (myrica gale از خانواده ی bayberry - مرداب زی)
(گیاه شناسی) شیرین ژد، عنبر سائل آمریکایی (liquidambar styraciflua از خانواده ی witch hazel - درخت تنومند بومی آمریکا)، چوب این درخت
مرزنگوش سایر معانی: (گیاه شناسی) مرزنگوش (origanum majorana)
[نفت] گاز طبیعی شیرین
فلفل شیرین سایر معانی: فلفل شیرین (رجوع شود به: capsicum)