[سینما] قاب کاملاً احاطه کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلقه، کمربند، احاطه، کمر چیزی را بستن، احاطه کردن سایر معانی: احاطه سازی، دورگیری، تسمه پیچی (دور چیزی)، تنگ بندی، محوطه
وضعیتها، حالات، شرایط روانشناسى : اوضاع ورزش : مقررات و شرایط اسبدوانى علوم نظامى : اوضاع
عایق گذاری، روپوش کشی سایر معانی: عایق بندی، عایق سازی، روکش گذاری، نارسانا سازی، ناگذرا سازی، عایق کردن [عمران و معماری] عایقکاری - عایق - عایقبندی - عایقسازی [برق و الکترونیک] عایق سازی - ...
بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد سایر معانی: به سوی بیرون، به خارج، در بیرون ساختمان، در هوای آزاد، بیرون شهر، دشت و صحرا، دامن طبیعت