ضمانت [حقوق] تضمینی، ضمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اطمینان، دلگرمی، خاطرجمعی، حتمی بودن
امر مسلم، اطمینان، یقین، عین الیقین سایر معانی: تحقق، قطعیت، چیز مسلم و محقق [ریاضیات] معین بودن، تعیین، قطعی، یقین، اطمینان، قطعیت آوری [آمار] حتمیت
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری سایر معانی: پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، وفا، پایمردی [نساجی] ثبات - پایداری [ریاضیات] پیوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن ...
ثبوت، اثبات، مسلمیت، اطمینان، قطعیت [ریاضیات] کیفیت مثبت بودن، مثبت بودن
پناه، حفاظ، تامین کردن، حراست کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از سایر معانی: پایندان، تضمین، پاسداشت، پاساری، ایمن داشت، حفظ کردن، حفاظت کردن، محافظت کردن، پاسداشت کردن، پایندان کردن، نگاهبانی ...
خاطر جمعی، قطعیت، اطمینان، استواری
تعهد، تضمین، ضمانت، ضمانتنامه، پابندان، گارانتی، امر مورد تعهد یا تضمین سایر معانی: پایند، دلیل، مجوز، پایند نامه، (بیمه نامه) تعهد بیمه شنونده درباره ی صحت اطلاعات داده شده در قرارداد، التز ...