warranty
معنی
تعهد، تضمین، ضمانت، ضمانتنامه، پابندان، گارانتی، امر مورد تعهد یا تضمین
سایر معانی: پایند، دلیل، مجوز، پایند نامه، (بیمه نامه) تعهد بیمه شنونده درباره ی صحت اطلاعات داده شده در قرارداد، التزام
[حسابداری] تضمین کالا
[کامپیوتر] ضمانت
[حقوق] تعهد نامه، التزام، قول، تضمین کالا از نظر بی عیب و نقص بودن آن، گرونامه، وثیقه
[نساجی] تعهدنامه- گارانتی-ضمانت - تضمین
[ریاضیات] تجویز، تعهدنامه، التزام، اجاره، ضمانت نامه ی کالا، تضمین
سایر معانی: پایند، دلیل، مجوز، پایند نامه، (بیمه نامه) تعهد بیمه شنونده درباره ی صحت اطلاعات داده شده در قرارداد، التزام
[حسابداری] تضمین کالا
[کامپیوتر] ضمانت
[حقوق] تعهد نامه، التزام، قول، تضمین کالا از نظر بی عیب و نقص بودن آن، گرونامه، وثیقه
[نساجی] تعهدنامه- گارانتی-ضمانت - تضمین
[ریاضیات] تجویز، تعهدنامه، التزام، اجاره، ضمانت نامه ی کالا، تضمین
دیکشنری
ضمانتنامه
اسم
warrantyگارانتی
warranty, guarantee, bail, bond, guaranty, assuranceضمانت
warranty, bond, security, surety bond, bail bondضمانتنامه
assurance, warranty, security, guaranty, collateral, sealتضمین
commitment, obligation, warranty, mandate, guarantee, onusتعهد
surety, warrantyپابندان
warrantyامر مورد تعهد یا تضمین
ترجمه آنلاین
گارانتی
مترادف
assurance ، bail ، bond ، certificate ، contract ، covenant ، guarantee ، guaranty ، pledge ، security ، surety ، written promise