(نادر) زیر دریایی، قابل فرورفتن یا فرو بردن در زیر اب [عمران و معماری] شناور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] پل مغروق
[نفت] دوبه ی حفاری زیر آب رو
[عمران و معماری] پمپ شناور - تمبه شناور [زمین شناسی] پمپ شناور
زیر دریایی، تحت البحری، تحت البحری، زیر دریا حرکت کردن، با زیر دریایی حمله کردن سایر معانی: زیر آبزی، زیست کننده در زیر آب یا دریا، برای حمل یا کاربرد در زیر آب یا زیر دریا، زیر آبی، جانور ی ...
تلمبهای که همراه با موتور برقی خود درون محفظۀ آببندیشدهای قرار دارد و میتواند در زیر آب کار کند [مهندسی محیط زیست و انرژی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان