زمین، خاک، خورشید، کره زمین، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین، با خاک پوشاندن سایر معانی: (معمولا e بزرگ) کره ی زمین (قطر: حدود 12760 کیلومتر)، گلین گوی، خشکی (در برابر دریا یا هوا)، سرزمین، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینی، دارای تلوریوم سایر معانی: وابسته به تلوریم (tellurium)، رجوع شود به: tellurian، tellurous دارای تلوریوم
زمین، سرزمین، خاکی، دنیوی، زمینی سایر معانی: وابسته به کره ی زمین، دنیوی (در برابر: اخروی)، این جهانی، کره ی زمین
زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی سایر معانی: خشکی، زمینی (در برابر: آبی یا هوایی)، زمین زی، خاکزی، وابسته به کره ی زمین، وابسته به نخستین چهار سیاره ی منظومه ی شمسی (عطارد و زهره و مریخ و زمین) ...