[ریاضیات] ستون های تقسیم شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] نمودار رویه تقسیم شده
منشعب شدن، شاخهشاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن سایر معانی: چند شاخه شدن، شاخه شاخه شدن یا کردن، شاخه بندی کردن یا شدن، منشعب کردن یا شدن [برق و الکترونیک] منشعب شدن، شاخه شاخه شدن ...