معنی

منشعب شدن، شاخهشاخه شدن، منشعب کردن، شاخه دادن، شاخه بستن
سایر معانی: چند شاخه شدن، شاخه شاخه شدن یا کردن، شاخه بندی کردن یا شدن، منشعب کردن یا شدن
[برق و الکترونیک] منشعب شدن، شاخه شاخه شدن

دیکشنری

رامیت کردن
فعل
branch, fork, ramify, divaricate, furcateمنشعب شدن
ramifyمنشعب کردن
branch, ramifyشاخهشاخه شدن
ramifyشاخه دادن
ramifyشاخه بستن

ترجمه آنلاین

منشعب کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.