تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن سایر معانی: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماساژ، مشت و مال، ماساژ دادن، مشتمال دادن، مشت و مال دادن سایر معانی: مالاندن، (از ریشه ی عربی)، مالش [سینما] پیام فیلمساز [کامپیوتر] تغییر دادن ؛ ماساژ دادن ؛ پردازش داده ...
پاک کردن، ساییدن، مالیدن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن سایر معانی: (با دست یا حوله و غیره) مالش دادن، ماساژ دادن، مالاندن، برماسیدن، مشت و مال دادن، (با مالش و غیره) پرداخت کردن، صیقل دادن، ...