مجرا، ساحل، کنار دریا، کرانه، رشته، مجرای سیم، بندرگاه، لا، لایه، کنار رود، متروک ماندن، بصخره خوردن، تنها گذاشتن، بهم بافتن و بصورت طناب دراوردن، رسیدن، گیر افتادن سایر معانی: (کشتی و غیره) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط ساحلی (به ویژه خط ساحلی پیشین که دریا از آن عقب نشسته است)، خط ساحلی، خط کرانه
رشتۀ پادمعنا [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← رشتۀ نارمزگذار
واژههای مصوب فرهنگستان
رشتۀ بتا [زیستشناسی - پروتگانشناسی] نوعی رشتۀ منفرد صورتبندی بتا که از بنیادیترین عناصر سازندۀ ساختار دوم پروتئین است ...
[نساجی] نمد رشته ای خرد شده [پلیمر] نمد رشته ای خرد شده، نمد سوزنی
رشتۀ رمزگذار [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] رشتهای از مارپیچ دِنا که توالی آن مشابه توالی رِناپ ژن مربوط است|||متـ . رشتۀ بامعنا sense strand||| رشتۀ مثبت plus ...
[پلیمر] دسته رشته پیوسته، دسته ای از رشته های الیاف با قطر کم و انعطاف پذیر در طولهای نامحدود
[زمین شناسی] کلاف قشری
[نساجی] پلیمر نردبانی
رشتۀ منفی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← رشتۀ نارمزگذار
[ریاضیات] ماشین یک رشته ای
رهاسازی حرف اضافه [زبانشناسی] باقی گذاشتن حرف اضافه در جایگاه خودش بدون متمم