معنی

مجرا، ساحل، کنار دریا، کرانه، رشته، مجرای سیم، بندرگاه، لا، لایه، کنار رود، متروک ماندن، بصخره خوردن، تنها گذاشتن، بهم بافتن و بصورت طناب دراوردن، رسیدن، گیر افتادن
سایر معانی: (کشتی و غیره) به گل نشستن یا نشاندن، تنها و بی کس رها کردن، (در شرایط سخت کسی را) ترک کردن، زمین کنار دریا یا رودخانه، کناره، دریاکنار، رودکنار، حلقه ی مو، طره، دسته ی مو، (مجازی) اجزای متشکله، بخش سازنده، ریشه، (هریک از تارهای طناب یا ریسمان یا سیم و غیره) تار، کلاف، رودخانه، مسیر، بصخره خوردن کشتی
[عمران و معماری] رشته - سیم یافته - سیم بافته شده - طناب فلزی - طناب سیمی فولادی - کابل مارپیچ - کرانه کشندی - کشندان
[برق و الکترونیک] رشته یکی از سیمهای گروهی از سیمها در سیم افشان .
[زمین شناسی] رشته، تارهای بهم تابیده - آبگذر - (رودخانه):واژه انگلیسی برای رودخانه یا جریان آبی یا یک آبراهه.
[نساجی] رشته - لا ( لایه های بهم تابیده شده طناب )
[ریاضیات] ردیف، رشته
[پلیمر] رشته تابیده
[آب و خاک] ساحل دریا

دیکشنری

رشته
اسم
string, field, thread, series, strand, sequenceرشته
layer, substrate, padding, stratum, pad, strandلایه
beach, coast, shore, bank, strand, braeساحل
harbor, port, haven, strand, harbourبندرگاه
conduit, strandمجرای سیم
beach, waterside, foreshore, shore, strandکنار دریا
strandکنار رود
boundary, shore, littoral, strand, meteکرانه
la, layer, ply, strandلا
duct, conduit, channel, canal, tube, strandمجرا
فعل
strandمتروک ماندن
achieve, get, arrive, attain, come, strandرسیدن
strandبصخره خوردن
strandتنها گذاشتن
pin, stick, strand, tangleگیر افتادن
strandبهم بافتن و بصورت طناب دراوردن

ترجمه آنلاین

رشته

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.