خبرچین، اعتصاب شکن، جاسوسی کردن سایر معانی: (امریکا- خودمانی) خبر چین، خبر کش، جاسوس، (کارگری که با رفتن سر کار اعتصاب همکاران خود را می شکند) اعتصاب شکن، آدم پست فطرت، آدم رذل، (خودمانی - ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاسوس سایر معانی: pigeon stool کبوتر یا مره دام که بچوبی بندند