بی هسته، هسته درآورده، بی تکژ، بی دانه، سیاه مست، در عالم هپروت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] آلاییده [پلیمر] دوپه شدن
میگسار، دوران مستی، معتاد به شراب، مست، خنگ، خورده، سرمست، مخمور، لول، نشئه شده سایر معانی: پاتیل، گلست، طافح، تحت تاثیر احساسات، سرخوش، آدم مست، دایم الخمر، الکلی، میخواره، عرق خور، اسم مفع ...
(خودمانی) مست، پاتیل، ترشی (انداخته)
مست سایر معانی: (خودمانی) مست، پاتیل، مست و خراب، سیاه مست، پاتیل شده