[زمین شناسی] فیروزه، سنگ ترکی.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] ماسه سنگ آتشفشانی - یک نهشته سخت شده از ذرات و قطعات گرد شده آب ساییده آذر آواری و یک مقدار ثانویه یا فرعی آوار یا واریزه های غیرآتشفشانی را گویند.
[برق و الکترونیک] پل وتستون ؛ پل مقاومتی پل چهار بازویی که بازوهای آنها مقاومتهای از پیش تعیین شده ای هستند و می توانند مقاومت را اندازه گیری کنند .
[ریاضیات] پای ارتفاع مثلث
تیز کننده، سنگ چاقو تیز کن، تند کننده سایر معانی: سنگ ساب، افسان، سنگ فسان، آژینه [کامپیوتر] برنامه ی محک زنی استاندارد برای آزمایش سرعت کامپیوتر نگاه کنید به mps . [زمین شناسی] سنگ ریزدانه ...
[زمین شناسی] سپید سنگ - الماس ساختگی، یک جواهر بدل خالص و بی رنگ که شبیه الماس است.
[زمین شناسی] سنگ باد تراشیده، بادساب.
[زمین شناسی] سنگ باد صیقل بادسابی که دارای صیقل بیابانی است.
[زمین شناسی] ورن ستون، فرسوده سنگ، نوعی گرینستون
خشت، آجر، اجر گوشه گرد، آجر گرفتن سایر معانی: خشت پخته، آجری، به رنگ آجر، مثل آجر، با آجر ساختن یا فرش کردن، آجرکاری، (قدیمی - عامیانه) آدم خوب، اجرگرفتن [عمران و معماری] آجر [زمین شناسی] آج ...
ورشکسته، بی پول سایر معانی: لات و لوت، آس و پاس، فاقد پول نقد، زمان گذشته فعل: break
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)