لیست واژه‌ها

dedicated system

[کامپیوتر] سیستم اختصاصی [زمین شناسی] سیستم اختصاصی یک سیستم رایانهای که فقط برای وظیفهای از پیش تعیین شده اختصاص داده شده است.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

degree of the system

[ریاضیات] درجه ی دستگاه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

delsarte system

(آموزش) سازگان دلسارت (ورزش توام با آواز و سخن پردازی و رقص به منظور بهسازی توازن اندام ها)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

demand-actuated transportation system

سامانۀ حمل‌ونقل تقاضامدار [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] سامانۀ حمل‌ونقلی که در آن وسایل نقلیه مسافران را براساس توافق آنان در مسیری خاص جابه‌جا می‌کنند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

desander system

[زمین شناسی] سامانه ماسه گیر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

desilter system

[زمین شناسی] سامانه ماسه گیر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

deterministic system

[عمران و معماری] سیستم علت و معلولی - سیستم معین [ریاضیات] سیستم قطعی، دستگاه معین

دیکشنری انگلیسی به فارسی

dial telephone system

[برق و الکترونیک] سیستم تلفن شماره ای سیستم برقراری مکالمه بین مشترکان به صورت خودکار و با استفاده از سیستمهای قطع و وصل مکانیکی و الکتریکی توسط شماره گیرهای چرخان یا دکمه ای .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

differential global positinng system

[برق و الکترونیک] سیستم تفاضلی تعیین موقعیت جهانی [ دی جی پی اس] سیستمی که عدم دقت ذاتی در موقعیت تعیین شده با سیگنالهای بدون تصحیح جی پی اس- سی را جبران می کند. یک ایستگاه گیرنده ی زمینی با ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

diffusion controlled system

[پلیمر] سیستم کنترل شده نفوذی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

distemper

کج خلقی، مرض هاری، ناراحت کردن سایر معانی: (مهجور) بدخلق کردن، اخمو کردن، تو ذوق کسی زدن، نامرتب کردن، به هم زدن، نامنظم کردن، نابسامان کردن، ناپیراسته کردن، بیماری (جسمی یا روانی)، اختلال، ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

distinct system of parameters

[ریاضیات] دستگاه متمایز پارامتر ها

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید