گاو نر اخته [علوم و فنّاوری غذا] گاو نر اختهشده
واژههای مصوب فرهنگستان
رهبری، گوساله پرواری، بردن، اداره کردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، راندن سایر معانی: (اتومبیل یا کشتی و غیره) راندن، (مجازی) هدایت کردن، رهبری کردن، پیشوایی کردن، کشاندن، رساندن، هدایت شدن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از (کسی یا چیزی) دوری کردن، احتراز کردن
[ریاضیات] تحقیق
[پلیمر] میل فرمان
قطبنمای سکان [حملونقل دریایی] قطبنمایی در نزدیکی دستهسکان که سکانی از آن برای هدایت شناور استفاده میکند
سکانافزار [حملونقل دریایی] تمامی تجهیزاتی که عملکرد آنها به حرکت تیغۀ سکان منجر میشود
چراغ سکانش [حملونقل دریایی] چراغی که در پاشنۀ شناور یدککننده نصب میشود تا کشتی یدکشونده برای سکانگیری از نور آن استفاده کند ...
سکانپذیری [حملونقل دریایی] آمادگی واکنش شناورِ درحالحرکت به تغییر جهت سکان
بادبانک سکانش [حملونقل دریایی] بادبانی کوچک در جلوی شناورهای بادبانی که بیش از آنکه برای پیشرانش به کار رود، از آن برای هدایت شناور استفاده میکنند ...
فرمان، رل، چرخ فرمان، چرخ سکان، فرمان اتومبیل سایر معانی: (اتومبیل) فرمان، (کشتی) سکان، چر فرمان، چر سکان [پلیمر] فرمان، غربالک فرمان
جریان راهبر [علوم جَوّ] ← شارش راهبر