[برق و الکترونیک] استانداردها مدارکی که محدودیتهایی را در مواد و محصولات بسته به یکی از این موارداعمل می کنند . محدودیتهای ابعادی و دقت، وزن، ترکیب، مشخصه های الکتریکی و مکانیکی، قابلیت ایست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] استانداردهای افنور
[سینما] استانداردهای دین
[حسابداری] هیئت استانداردهای حسابداری مالی -
[حسابداری] بیانیه های استانداردهای پذیرفته شده حسابرسی
اجباری سایر معانی: (فرانسه)، طبق موازین ادب و حسن رفتار، مودبانه، از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
اصول اخلاق سایر معانی: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رسا ...
[ریاضیات] ایده آل ها
[حقوق] موازین اخلاقی
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات سایر معانی: جنبه ی اخلاقی، اصول اخلاقی، کردار نیک، نیک کرداری، پایبندی اخلاقی، اخلاق مندی، درستی، هر نظام اخلاقی بخصوص، درس اخلاق، عبرت، اخلاق آموزی، عفت، نجابت ...
جنگلی متشکل از درختانی با دو منشأ دانهای و جَستی که سرانجام به جنگل دواشکوبه تبدیل شود [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان