سخن آرا، خوش زبان، وابسته به سخنرانی سایر معانی: وابسته به خطیبان و سخنوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی، در سطح بالا، خبره وماهر، مشکل وپیچیده سایر معانی: فرهیخته، کارکشته، وارد، پخته، چشم و گوش باز، پیراسته، آگاه، بافرهنگ، بامعرفت، (از نظر فکری و فرهنگی) پرمایه، پیشرف ...