خوشنامی، سیخ، مهمیز، سیخ-ک، مهمیز زدن سایر معانی: انگیزه، محرک، انگیزاندن، برانگیختن، تحریک کردن، مهمیز دار (یا مهمیزک دار) کردن، شتاباندن، شتابیدن، شتافتن، عجله کردن، تاختن، سیخونک، سکه، هر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] آبکش
خط فرعی [حملونقل ریلی] خطی با بار تردد کم که از خط اصلی منشعب میشود و به مشتریان صنعتی راهآهن خدمترسانی میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(راه آهن) خط کوتاه (که به خط اصلی راه دارد)، جاده فرعی
شاخهپیمایش [مهندسی نقشهبرداری] هر پیمایش کوتاهی که از پیمایش اصلی جدا شود تا به نقطه یا محل خاصی برسد
فرفیون سایر معانی: (گیاه شناسی) شیرسک، شیرشیرک، شبرم، ماهودانه (جنس euphorbia)
ماذریون
[ریاضیات] ضریب همبستگی ساختگی
[برق و الکترونیک] شمارش کاذب شمارش به دست آمده از شمارنده تابش غیر از شمارش پس زمینه و شمارشی که به طور مستقیم از تابش یونیده ساز ناشی می شود.
[آمار] وابستگی جعلی
[برق و الکترونیک] تابش کاذب ؛ گسیل کاذب هر گونه گیلی از فرستنده رادیویی در بسامدهایی خارج از باند بسامدی آن .
قلبی، ناسرگی، بدلی، نادرستی، حرامزادگی