خرده سایر معانی: (آبگونه - با تداعی به هدر دادن) ریختن، پشنجیدن، (از ظرف یا جعبه و غیره - چیزهایی مانند مهره ی بازی یا آجیل یا دانه ی تسبیح و غیره) ریختن، پراکنده شدن، (عامیانه) افشا کردن، ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چکه، ریزش نم نم، ترشح، ترشح کردن، پاشیدن، گلنم زدن، اب پاشی کردن سایر معانی: (آبگونه یا شن و غیره) پاشیدن، افشاندن، پخش کردن یا بردن، پراکنده بودن یا کردن، آمیخته بودن یا کردن، مقدار کم، کمی ...
(به بناهای تاریخی و غیره) آسیب رساندن، تباهگری کردن، ویرانگری کردن، تباهانیدن، اثار هنری و تاریخی را ویران کردن، خرابگری کردن
نوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن فلزات آهنی و غیرآهنی با پوشش آلی و غیرآلی در معرض پاشش استیکاسید قرار میگیرند [خوردگی]
واژههای مصوب فرهنگستان
فضایی بسته یا نیمبسته برای پوشرنگزنی افشانهای قطعات|||متـ . اتاق افشانش [خوردگی]
محفظهای که در آن با پاشاندن حلاّل، گاز را تمیز میکنند [مهندسی محیط زیست و انرژی]
رویکردی نامطلوب در ارسال مطلب خبری هدفمند برای مخاطبان گسترده به این امید که مخاطبان هدف نیز در میان آنها باشند [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی]
رنگ زدن با استفاده از دستگاهی که در آن قطرات یا ذرات بسیار ریز رنگ بهصورت باردار بر سطح قطعۀ دارای بار مخالف پاشیده و بهخوبی جذب میشوند |||متـ . افشانش الکترواستاتیکی [خورد ...
فرایندی که در آن پوشرنگ با فشار زیاد از یک روزنه بهصورت ذرات ریز به بیرون رانده میشود [خوردگی]
افشانش با هوا در شرایط متعارف [خوردگی]
برجی که در آن پاشش آب به سمت پایین و جریان گاز حاوی ذرات به سمت بالاست [مهندسی محیط زیست و انرژی]
وسیلهای که با هوا یا سیالی فشرده کار میکند و پوشرنگ را از روزنهای به بیرون میراند [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]