سیلان، سیال سایر معانی: روان، سلیس، جاری، پیوسته، موج زننده، ژولیده، فراوان [نساجی] روان - جاری - سیال [نفت] جریان طبیعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با صدای بلند نطق کردن سایر معانی: اینچنین سخنرانی کردن، (سخنرانی دراز و پرجوش و خروش یا پر انتقاد) نطق طعن و لعن آمیز، نطق آتشین، رجز خوانی، نصیحت
مکالمه، ناطق، سخنگو سایر معانی: حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت