سخنگوی زن سایر معانی: سخنگوی زن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخنگو، سخن ران سایر معانی: سخنگو (معمولا مرد)، ناطق
سخنگو [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] فردی که برای سخن گفتن از جانب سازمان یا نهادی تعیین میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
سخنگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره سایر معانی: ادم ناطق، ناطق، سخنگو [برق و الکترونیک] گوینده
فردی که برای سخن گفتن از جانب سازمان یا نهادی تعیین میشود [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی]