غنائم جنگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(یک سیب گندیده جعبه ی سیب را فاسد می کند) یک بز گر گله را گر می کند
غنیمت جنگی، یغما سایر معانی: تاراج، مال چپاول شده، هر چیز غارت شده، غارت
کشش، حمل و نقل، هل دادن، کشیدن، حمل کردن سایر معانی: کشیدن و بردن، کشان کشان بردن، (کشتی و کامیون و غیره) به دنبال خودکشیدن، یدک کشیدن، (با کامیون یا واگن و غیره) حمل کردن، ترابری کردن، تراب ...
کوله پشتی، گودال، تاب دادن، بنوسان دراوردن، تاب خوردن، تلوتلو خوردن سایر معانی: (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، پس و پیش رفتن، تلوتلو خوردن، لقیدن، لقاندن، یک وری شدن، آویخته شدن، آویزان شدن ...
جایزه، غنیمت، یادگاری پیروزی، نشان ظفر سایر معانی: جایزه (مثلا گلدان نقره که به برنده ی مسابقه می دهند)، نشان پیروزی، نشان افتخار، (در اصل) بنای یادبود پیروزی، منار پیروزی (که در میدان نبرد ...