معنی

جایزه، غنیمت، یادگاری پیروزی، نشان ظفر
سایر معانی: جایزه (مثلا گلدان نقره که به برنده ی مسابقه می دهند)، نشان پیروزی، نشان افتخار، (در اصل) بنای یادبود پیروزی، منار پیروزی (که در میدان نبرد یا در شهر برپا می شد)، به نمایش گذاری غنایم جنگ، مدالی که غنایم جنگ را نشان می داد، (معماری) تزیین به شکل توده ای سلاح، آذین جنگ افزاری، غنیمت جنگی (به ویژه سلاح و پرچم دشمن که به عنوان یادبود نگهداری شود)، سر یا پوست حیوان شکار شده (که معمولا به دیوار می آویزند)، غنائم
trophy_
پسوند (اسم ساز): تغذیه، پرورد، پرورش، رشد [hypertrophy]

دیکشنری

جایزه
اسم
prize, award, bonus, reward, trophy, premiumجایزه
trophy, spoil, prize, plunderغنیمت
trophyیادگاری پیروزی
trophyنشان ظفر

ترجمه آنلاین

جام

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.