عطف سایر معانی: الکترونیک : خمیدگى عمران : خمش معمارى : خمش علوم هوایى : خمشى [عمران و معماری] خمش - خمشی - خم کردن [مهندسی گاز] انحناء [زمین شناسی] خمش خمیده شدن لایه های رسوبی در اثر نیروه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچاپیچ، پر پیچ و خم سایر معانی: پرپیچ وخم
خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود، طالع، بالا رونده، متصاعد سایر معانی: در حال رشد، بالغ شونده، (عامیانه) نزدیک به، رجوع شود به: rise، خیزگر، خیزنده، سربالا، (نجوم) رجوع شود به: ascen ...
سیم پیچ، چیزی که پیچ میخورد، رود پیچ، پیچاپیچ، مارپیچی سایر معانی: پیچاندن، پیچش، تابیدگی، پیچیدن، پیچ و خم، پیچ و تاب، پر پیچ و خم، پر پیچ و تاب، مارپیچ، حلزونی، (معمولا جمع) پیچ و خم گمراه ...