تیز، تند و تیز، میخ مانند، پرگاز سایر معانی: میخ طویله مانند، دراز و نوک تیز، سرتیز، گلمیخ دار، می مانند، فورانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استدلالی، منطقی، جدلی سایر معانی: اهل بحث و جدل، وابسته به بحث و جدل، استدلالی (argumentive هم می گویند)
(جانورشناسی - زیست شناسی) تیغدار، خارین، خاردار، تیغدار، شبیه خوارپوست دریایی
تیر کشنده، سوراخ کننده
اهل جدل، جدلی سایر معانی: جر و بحث، جدل، پادستهش، مجادله، ستیز، ستیهش، اهل جر و بحث، مجادله گرای، جدل دوست، ستیز دوست، دعوایی، ستیهشی، بحث انگیز (polemical هم می گویند)، بحک، بحک وجدل ...
سیخ زنی سایر معانی: 1- درد شدید و منقطع، تیر کشیدن 2- زخم (در اثر فرو کردن نه شکافتن یا بریدن)
خار دار سایر معانی: خار مانند، ژاژسان، خراشناک، تیغی، خراشنده
خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی سایر معانی: خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض