ادویه [علوم و فنّاوری غذا] قسمتهایی از گیاهان معطر که برای عطر و طعم دادن به غذا از آنها استفاده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
غارتگر، ادویه، چاشنی غذا، ادویه زدن، ادویه زدن به سایر معانی: (مجازی) هر چیز که گیرایی یا زیبایی را بیشتر کند، بوزار زدن، گیراتر کردن، خوشمزه تر کردن، دارای رنگ و بو کردن، دیگ افزار، بوی ادو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوطی ادویه
(قدیمی) رجوع شود به: moluccas
[صنایع غذایی] اسانس ادویه : موادا موثر ادویه که از ان استخراج می شود و مقدار کم آنها می تواتد اثر مقدار زیادی ادویه را داشته باشد
(گیاه شناسی) اوژنی (eugenia rhombea از خانواده ی myrtle - بومی جزایر کارائیب)
ادویه جات، ادویه ها، دیگ افزارها، بوزارها، ویژگی (بو یا طعم) ادویه، عطاری
فال سایر معانی: (جمع) توجهات، کمک ها و رهنمودها، بانی شدن، همکاری و کمک مالی، (در اصل) تفال از طریق مداقه در پرواز پرندگان، غیبگویی، نهان بینی، فالگیری، فال نیک، آمد (در مقابل: نیامد)، یمن، ...
حمایت، ظل، سپر، حفاظت سایر معانی: کمک، توجهات، (اساطیر یونان) اجیس (نام سپر ژوپیتر)، پناه، پرتو [برق و الکترونیک] ای.ای.جی.آی.اس سیستم کاملاُ خودکار و مجتمع دفاع هوایی برای رزمناوهای نیروی د ...
عطر، رایحه و عطر، بوی خوش، چیز معطر سایر معانی: رایحه [شیمی] 1- بوى خوش، رایحه 2- خوشبویی، گل بویی (fragrancy هم می نویسند)
بیمارستان، مریضخانه سایر معانی: تیمارستان، تیمارگاه، (در اصل) شبگاه مسافران، مسافرخانه (معمولا توسط راهبان اداره می شد)، (در اصل) نوانخانه، یتیم خانه، (عامیانه) تعمیرگاه (به ویژه برای عروسک ...
برندگی