چندی یااندکی بعد سوی پاریس رهسپار شد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بومیان در اتازونی، زودتر سایر معانی: (آمریکا) کوچگری که پیش از موعد مقرر در زمین مستقر می شد (و فرصت دیگران را به طور غیر منصفانه از بین می برد)، بومیان اوکلاهما در اتازونی
قرهنی بم سایر معانی: (موسیقی) باسون [سینما] فاگوت [نوعی ساز]
[زمین شناسی] زود بر می گردم
(موسیقی) باسون بزرگ (که از باسون معمولی یک اکتاو زیرتر است)
ترجیح می داد (که)، می خواست (یا می خواستم)
[آب و خاک] اقلیم موسمی
وافشار موسمی [علوم جَوّ] وافشاری که در درون ناوۀ موسمی تشکیل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
گفتن همان و انجام شدن همان، تا گفته شد انجام شد
[کامپیوتر] ( اصطلاح عامیانه ) زمانی غیر قابل پیش بینی در آینده، شاید بسیار دیرتر از آنچه قول داده شده است.
بموقع، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام سایر معانی: (قدیمی) زود، بگاه، به سرعت، بی تاخیر
نا بهنگام، نارس، پیش رس، قبل از موقع سایر معانی: زودرس، پیشزاد، پیش از موقع، زودهنگام، باشتاب، شتاب آمیز، بدموقع