[نساجی] الکل جامد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] جزئی جامد شده
یخ خشک سایر معانی: ی خشک، یخی که از جامد کردن اکسید دو کربن بدست میاید [شیمی] یخ خشک، یخ جامد، برف کربنیک [سینما] یخ خشک [صنایع غذایی] یخ خشک : دی اکسید کربن جامد که برای سرد کردن و یخ زدن ...
تراکم ناپذیر، فشار نا پذیر، خلاصهنشدنی، کوچک نشدنی، غیر قابل تلخیص، فشرده نشدنی سایر معانی: ناهم فشردنی، ناهم چلاندنی [عمران و معماری] تراکم ناپذیر - غیر قابل تراکم [زمین شناسی] تراکم ناپذیر ...
سفت، شق، پر مایه، چوب شده سایر معانی: سخت، خمش ناپذیر، سخته، سخت جنب، کند، گیردار، (طناب یا زه یا عضله و غیره) کشیده، تنگ، (عضله) کوفته، گرفته، ضرب دیده، دارای درد عضله (در اثر کار یا سرما و ...