(روش فروش از راه نرمش و زیرکی در برابر: روش فروش با فشار و اصرار hard sell) فروش آرام، نرم رفتاری، بانرمی وملایمت بفروش رساندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا - عامیانه) شیره مالی کردن، چرب زبانی کردن، ریشخند کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن
چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن سایر معانی: ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)
گشتهطعمی که براثر واکنش چربیها با سدیمهیدروکسید در کره ایجاد میشود [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
آمیزهای از فیلم مستند و مجموعۀ احساسی دربارۀ زندگی یا موقعیتها و رویدادهای واقعی [سینما و تلویزیون]