جلو گیری، سرزنش، کلفت و کوتاه، پهن وکوتاه، نوک کسی را چیدن سربالا، خاموش کردن، سرزنش کردن سایر معانی: (نسبت به کسی) سردی کردن، کم محلی کردن، با تحقیر یا غرض رفتار کردن، جواب سلام ندادن، سردی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای بینی کوتاه و رو به بالا، دارای بینی کوتاه وسر بالا، پهن بینی
کمک فنر، توبیخ کننده سایر معانی: توبی کننده، سرزنش کننده [برق و الکترونیک] اسنابر شبکه حذف کننده ای که از خازن سری یا مقاومت تشکیل شده و به طور موازی با تریستور متصل یم شود تا مانع آسیب دید ...
[نفت] واحد عملیات تحت فشار
میراگر گهواره [حملونقل ریلی] ابزاری که با ایجاد اصطکاک، نوسانات همزمان فنرهای بوژی را مستهلک میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
تحریم کردن، رای مخالف دادن سایر معانی: رای مخفی برضد شخص یا چیز، رای مخالف دادن (به ویژه در مورد پذیرش کسی به عضویت باشگاه یا سازمان)، (در اصل) گوی یا مهره ی سیاه که در رای گیری به عنوان رای ...
از وجهه عمومی انداختن، با اراء عمومی تبعید کردن سایر معانی: روی تابی کردن، طرد کردن، (از خود یا از اجتماع) راندن، عاق کردن، از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
رد، دفع، ضربت متقابل و تند، جلو گیری کردن، رد کردن سایر معانی: (نصیحت یا پیشنهاد و غیره را به طور زننده) نپذیرفتن، پس زدن، دفع کردن، منع
نسبتا کوچک یا کم
ابزاری که با ایجاد اصطکاک، نوسانات همزمان فنرهای بوژی را مستهلک میکند [حملونقل ریلی]
روشی برای چرخاندن شناور در فضاهای کم و ناکافی با استفاده از لنگر آن [حملونقل دریایی]