کارخانه ذوب فلزات، کارخانه گدازگری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قال [شیمی] ذوب کاری، گدازگری [عمران و معماری] گدازه [آمار] تصفیه
(جانور شناسی) ماهی سیمین پهلو (atherinopsis californiensis - بومی کرانه های غربی امریکا)
گداز، گداختن، ذوب کردن، ریختن، اب شدن سایر معانی: (معمولا به واسطه ی حرارت) آب شدن یا کردن، ذوب کردن یا شدن، آب سان کردن، بخسیدن، حل شدن یا کردن، وارفتن، تحلیل رفتن، از هم پاشیدن، (معمولا با ...
ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده سایر معانی: مذاب، آب شده (در اثر گرما)، بخسیده، تفتیده، پخسان، (قدیمی) اسم مفعول فعل: melt، ریختگی [زمین شناسی] مذاب، گداخته حالت مایعی که محصول گرمایش و ذوب ش ...