[ریاضیات] کوچکترین عدد، عدد اقل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدم، مقدماتی، نخست، یکم، اولا، اولین، اول، نخستین، نسختین سایر معانی: یکمین، آغازین، جلو(تر از دیگران)، نفر اول، (به ویژه در موسیقی) رتبه ی اول، درجه ی یک، ارشد، اولین بار، نخستین بار، ترجی ...
کمین سایر معانی: وابسته به حداقل، کمینه ای، کمینی [صنایع غذایی] کمین [ریاضیات] کمین، مینیمال، حداقل، کوچکتر، کهینه، اقل، کمینه