شک، تردید، شک گرایی، فلسفه شکاکی وبدبینی، انتقاد مضر و از روی بدبینی سایر معانی: (s بزرگ) مکتب شک گرایی، (این اندیشه: باورها را باید همیشه مورد تردید و موشکافی قرار داد و پژوهش عبارتست از فر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ایمانی، بی اعتقادی، بی وفایی، پیمان شکنی، خیانت
دو دلی، تامل، درنگ سایر معانی: تردید، مولش، مکث
نا معلومی، شک و تردید، عدمتحقق، نا امنی، ناپایداری زندگی سایر معانی: شک، تردید، عدم اطمینان، نامطمئن بودن
پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی سایر معانی: (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها ...
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتف ...
نگرشی فلسفی که امکان معرفت یا توجیه را به چالش میکشد [فلسفه]
واژههای مصوب فرهنگستان
دیدگاهی در فرااخلاق که منکر امکان شناخت و توجیه باورهای اخلاقی است [فلسفه]
شکی منسوب به پیرون اِلِئایی، فیلسوف یونانی، که در مواجهه با هر مسئلهای که درمورد آن ادله متعارض وجود داشت تعلیقِ حکم میکرد؛ ازجمله مسئله امکان یا عدم امکان شناخت [فلسفه] ...