زیاد ساده کردن، خیلی سهل گرفتن سایر معانی: بیش از حد ساده کردن، از معنی انداختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- (با اتو) صاف کردن، چروک گیری کردن 2- برطرف کردن
عمومی کردن، عمومیت دادن، تعمیم دادن، مورد پسند عامه کردن، معروف ومشهور کردن سایر معانی: محبوب کردن، همه پسند کردن، پسندیده کردن، رایج کردن، متداول کردن، شناساندن، باب کردن، رواج دادن، همه فه ...