[نفت] کفشک آس دوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(جانور شناسی) خرگوش پاپهن (خرگوش درشت اندام و پر پشم: lepus americanus - بومی امریکای شمالی - snowshoe rabbit هم می گویند)
نوعی tap dance که با کفش بی صدا انجام می شود
[نفت] کفشک چالزنی
کفشک ریل سوم [حملونقل ریلی] افزارهای در خطنورد برقی که جریان برق را از ریل سوم میگیرد و به سامانۀ پیشران منتقل میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کفش ورزشی، کفش دو یا راهپیمایی
[سینما] ضامن بالا
[عمران و معماری] کفشک لرزنده - ویبراتور کفشکی
پابرهنه، بی کفش و جوراب، با پای برهنه
پینه دوز، کیک کابلر، خراز سایر معانی: نوعی مشروب حاوی شراب یا ویسکی و آب پرتقال و شکر، کفش ساز، کارگر اشتباه کار، کارگر ناشی
خزیدن، سینه مال رفتن، مورمور شدن سایر معانی: چهار دست و پا رفتن (به طوری که شکم نزدیک به زمین باشد)، سینه خیز رفتن، دزدانه رفتن، (با ترس و لرز یا با آهستگی یا مخفیانه) حرکت کردن، (معمولا با: ...
عابد، مذهبی، دین دار سایر معانی: (بسیار مذهبی) پارسا، زاهد، متدین، مومن، متعصب، (رعایت کننده ی حرمت مقدسات) پرخضوع و خشوع، از ته دل، صمیمانه، قلبی، صادق، صمیمی، اهل اخلاص، صدیق، بی شیله پیله ...