معنی

خزیدن، سینه مال رفتن، مورمور شدن
سایر معانی: چهار دست و پا رفتن (به طوری که شکم نزدیک به زمین باشد)، سینه خیز رفتن، دزدانه رفتن، (با ترس و لرز یا با آهستگی یا مخفیانه) حرکت کردن، (معمولا با: upon) (به تدریج و بی خبر) فرا رسیدن، خود را کوچک و حقیر کردن، تملق گفتن، منت کشیدن، (گیاه شناسی) خزیدن، (روی زمین) گسترده شدن، (فلزات - مکانیک) در رفتن (از جای خود)، خزش، وادادگی، (مکانیک) خزیدن، وادادن، (امریکا - خودمانی) آدم تنفرانگیز، آدم بیزار کننده، چهار دست و پا روی، (زمین شناسی) خزش
[شیمی] خزش، (فلزات مکانیک ) در رفتن (از جاى خود)، وادادگی، (مکانیک ) خزیدن، وادادن
[عمران و معماری] خزش - وارفتگی - افتادگی
[برق و الکترونیک] خزش - خزش تغییرات تدریجی در ابعاد یا مشخصات با گذشت زمان و یا استهلاک .
[زمین شناسی] خزش، حرکت بسیار کند سراشیبی ها .
[نساجی] کریپ - الاستیسیته تاخیری - خزش
[معدن] خزش(مکانیک سنگ)
[خاک شناسی] خزش
[نفت] خزش
[پلیمر] خزش
[آب و خاک] خزش

دیکشنری

خزش
فعل
crawl, creep, slither, grovel, couch, lie upخزیدن
creep, get scaredمورمور شدن
crawl, creepسینه مال رفتن

ترجمه آنلاین

خزش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.