[حقوق] بارنامه صادره بعد از بارگیری محموله در کشتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادکردن، نجات دادن، تحویل دادن، ایراد کردن(نطق وغیره)، رستگار کردن
سفر، عمل پیمودن، عمل طی کردن، متحرک، سیار [ریاضیات] پیمودن، پیمایش