delivered
معنی
آزادکردن، نجات دادن، تحویل دادن، ایراد کردن(نطق وغیره)، رستگار کردن
دیکشنری
تحویل داده شده
فعل
deliver, hand over, surrender, renderتحویل دادن
release, franchise, free, assoil, deliver, easeازاد کردن
quote, deliverایراد کردن
deliverرستگار کردن
ترجمه آنلاین
تحویل داده شد
مترادف
checked in ، conveyed ، deposited ، dispatched ، expressed ، forwarded ، handed over ، mailed ، sent ، shipped ، transported ، trucked