استحفاظ سایر معانی: استحفاظ [کامپیوتر] استحفاظ [برق و الکترونیک] حفاظت پوشش ی محفظه رسانایی که عبور تداخل بسامد -رادیویی (RFI) ،تخلیه الکتروستاتیک (ESD) یا میدانهای مغناطیسی را سد می کند. RF ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] اثر حفاظتی
[برق و الکترونیک] فلز حفاظت فلزی که دارای اشباع مغناطیسی بالا وتضعیف خوب در برابر میدانهای الکترومغناطیسی و الکترواستاتیکی است تا آنها را در برابر اثرات پراکنده حفاظت کند . آلیاژهای نیکل مان ...
[عمران و معماری] حفاظت بیولوژیکی
سپرگذاری بسامد رادیویی [فیزیک] فرایند جلوگیری از عبور بسامدهای رادیویی با استفاده از محفظهای رسانا
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] خود محافظ
خودسپری [فیزیک] حفاظت از بخش درونی سوخت هستهای با استفاده از بخش بیرونی آن
محافظ، وابسته به حفظ یا حراست سایر معانی: حفاظتی، حفاظی، ایمن داشتی، ایمنی، پاسداشتی، اندخسی، استحفاظی، ایمن دار، پایشی، وابسته به حمایت از فراورده های داخلی، حمایت گرایانه، حمایتی [برق و ال ...
وسیلهای که مانع از برهمکنش میدانهای الکتریکی میشود [فیزیک]
کاهش دادن میدان الکتریکی در ناحیهای از فضا با وارد کردن مادۀ دیالکتریکی [فیزیک]