معنی

محافظ، وابسته به حفظ یا حراست
سایر معانی: حفاظتی، حفاظی، ایمن داشتی، ایمنی، پاسداشتی، اندخسی، استحفاظی، ایمن دار، پایشی، وابسته به حمایت از فراورده های داخلی، حمایت گرایانه، حمایتی
[برق و الکترونیک] حفاظتی

دیکشنری

محافظ
صفت
protectiveمحافظ
protectiveوابسته به حفظ یا حراست

ترجمه آنلاین

محافظ

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.