سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند سایر معانی: (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه [حسابداری] تبانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوش بری کردن
نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی سایر معانی: نابکاری، نق عهد
کلاهبرداری، گوشبری، شیادی، رجوع شود به:confidence game، شیادی رجوع شود به:confidence game کلاهبرداری کردن، شیادی کردن
نیرنگ، حیله بازی، حیله گری، گول زنی سایر معانی: دغلکاری، رندی، بد سگالی، کید ورزی، کنوره، فریب، نیرنگ بازی